مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام ( شب نوزدهم )
همین که تیغ بَر سر بر جبین خورد میانِ خانهاش زینب زمین خورد نه تـیـغ ایـنـقـدرهـا زوری ندارد غلط گفتم که میخی آتشین خورد *********** عـلـی را عـاقـبـت از پـا درآورد که بـا خـود تـیـغ یـادِ مـادر آورد چـنـان زد تـیـغ هـم نالـید از درد چـنـان زد دادِ زهــرا را درآورد *********** سرِسفـره دلِ دخـتر تَـرَک خورد فقط سه لقمه امشب با نمک خورد علی امشب هوایِ روضهها داشت فقط میگفت بودم او کتک خورد *********** هـمانهایی که بانـو را شکـستـند خـدایا بـِـینِ اَبـرو را شـکـسـتـنـد چـنـان زد فـاطــمـه اُفـتـاد از پــا گـمـانـم بـاز پـهـلـو را شکـسـتـند *********** حـسن با داغِ خود درگـیـرتر شد تـمامِ مسجـد از شمـشـیـر تر شد عــلــی اُفـــتــــاد رویِ دامــنِ او حسن پـیـر است حالا پـیـرتر شد *********** نـه مــرحـم نـه دوا آورده بـودنـد فــقــط آه و نــوا آورده بـــودنـــد فـقـط یک ضربه خـورده بود اما بــرای او عــبــا آورده بــودنـــد *********** زمـیـن اُفــتـاد و مـینـالــیـد بـابـا که هـر گـوشه عـلـی میدیـد بابا عـبـا آورده بـودنـد و کـمـش بود عـلـی را روی هم میچـیـد بـابـا *********** علی جانش علی جانش زمین ریخت که حتی آه مژگانش زمین ریخت کـشـیدش در بـغـل این بـارِ آخـر ولی از بین دستانش زمین ریخت *********** صـدا زد آتــشِ دل را نـشــانــیـد مـرا بر شـانههـای خود کـشانـیـد جــوانـان بــنـی هـاشـم بـیــائـیــد عـلـی را بر درِ خـیـمه رسـانـیـد |